• شناسه خبر : 10879
  • تاریخ انتشار : 24 مرداد 1401 - 10:27

این کارگر رستوارن گفت: من از چهار سال قبل به شیشه معتاد بودم و گاهی اوقات هم متادون مصرف می‌کردم. آخرین بار برای دیدن فریبا به خانه او رفتم و با انگیزه سرقت او را خفه کردم.

نتیجه رابطه پنهانی زن 30 سال و کارگر رستوران

رابطه پنهانی فریبا و کارگر رستوارن 

شهرخوان: صبح مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از کشته شدن همسر ۳۰ ساله اش به نام فریبا خبر داد.

این مرد گفت من شب کار بودم و وقتی از محل کار به خانه برگشتم و در زدم همسرم در را باز نکرد. من که نگران شده بودم با کلید یدک در را باز کردم و با جنازه کبود همسرم روبه رو شدم. به دنبال اظهارات این مرد، پلیس به قتلگاه در غرب تهران رفت و جسد فریبا با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.

طالاهای همسرم سرقت شده است

پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بازجویی از شوهر وی پرداخت. این مرد گفت: من هیچ اختلافی با همسرم نداشتم و دیشب در محل کارم حضور داشتم و شاهدان زیادی نیز برای اثبات بی گناهی ام دارم.

وی ادامه داد:هشت النگوی همسرم و یک انگشتری که از کربلا برای او آورده بودند سرقت شده است. همسرم کارگر یک رستوران بود و گمان می‌کنم قربانی جنایت یک آشنا باشد.

پلیس در ادامه بررسی‌ها به رابطه پنهانی فریبا با یکی از همکارانش به نام سعید پی برد. خیلی زود سعید بازداشت شد، اما خودش را بی‌گناه خواند و ادعا کرد از سرنوشت فریبا هیچ اطلاعی ندارد

اعتراف به قتل

پلیس وقتی به بررسی فهرست مکالمات تلفنی سعید پرداخت دریافت، گوشی موبایل وی از شبی که فریبا کشته شده بود به مدت سه شبانه روز به طور کلی خاموش بوده است.

این سرنخ شک پلیس را دوچندان کرد و سعید بار دیگر بازداشت شد. تا این که پس از مدتی لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد.

وی گفت: من و فریبا در یک رستوران با هم کار می‌کردیم. از چهار سال قبل او را می‌شناختم و ما تلگرامی با هم ارتباط داشتیم. من از چهار سال قبل به شیشه معتاد بودم و گاهی اوقات هم متادون مصرف می‌کردم. آخرین بار برای دیدن فریبا به خانه او رفتم و با انگیزه سرقت او را خفه کردم.

سعید در بازجویی‌های بعدی ادعایی تازه را مطرح کرد و گفت: وقتی به خانه فریبا رفته بودم او حرف‌هایی زد که عصبانی شدم و او را کشتم. با اعتراف‌های کارگر رستوران برای سعید کیفرخواست صادر و پرونده اش به شعبه دهم دادگاه کیفری فرستاده شد.

وی در حالی پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم از قصاص گذشتند و برای وی درخواست دیه را مطرح کردند.

وقتی سعید در جایگاه ویژه ایستاد، گفت: نمی‌دانم چه کسی فریبا را کشته است. من و فریبا همکار بودیم و گاهی اوقات با هم صحبت می‌کردیم.

من انگیزه‌ای برای قتل او نداشتم و تحت فشارهای روانی قتل را گردن گرفتم.

وی در پاسخ به سوال قاضی درباره این که چرا سه شبانه روز گوشی موبایلت خاموش بود؟ سکوت کرد و پاسخی نداد.

در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

up