- شناسه خبر : 29140
- تاریخ انتشار : 02 تیر 1399 - 11:15
از همسرم دو فرزند دارم و میخواستم به خاطر دو فرزندم دست از این رابطه شیطانی بردارم، اما نشد و بالاخره اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد و آنهم باردار شدن من از حامد بود.
شهرخوان: اسفندماه بود که گزارشی مبنی بر ربایش یک کودک دو ساله به یکی از کلانتریهای جنوب شهر تهران اعلام شد و سپس پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.
در گام نخست تحقیقات از مادر کودک ربوده شده به عنوان تنها شاهد ماجرا بازجویی بعمل آمد و وی توضیح داد که دو زن و یک مرد به بهانه نظافت فرزندشان و استفاده از سرویس بهداشتی وارد منزل شده و با تهدید سلاح سرد پس از سرقت النگوهای وی کودک دو ساله اش را نیز با خود برده اند.
اعتراف مادر
افسر پرونده با توجه تجربه کاری خود متوجه تناقضات متعدد در اظهارات مادر شد و در نهایت با پیگیریهای افسر پرونده و استفاده از شگردهای پلیسی مادر لب به اعتراف گشود و از راز شومی که سالها از همسرش پنهان کرده بود پرده برداشت.
مهین وقتی متوجه شد افسر پرونده دریافته داستان او در مورد ربایش کودک همه حقیقت ماجرا نیست سرش را بزیر انداخت و در نهایت شرمندگی در حالیکه اشک میریخت گفت: مجرد بودم که با مردی به نام حامد که فردی خلافکار و از اراذل و اوباش بنام محله مان بود آشنا شدم و از آنجایی که حامد متاهل بود نتوانستم با او ازدواج کنم و به خاطر علاقه و همچنین ترس از حامد سالها به رابطه پنهانی با او ادامه دادم و حتی وقتی شوهرم به خواستگاری ام آمد و ازدواج کردم از ترس انتقام حامد رابطه ام را ادامه دادم.
خیلی دلم میخواست ارتباطم را قطع کنم و به این زندگی پر از دروغ و خیانت پایان دهم، اما حامد تهدید میکرد که اگر ارتباطم را قطع کنم تلافی میکند.
از همسرم دو فرزند دارم و میخواستم به خاطر دو فرزندم دست از این رابطه شیطانی بردارم، اما نشد و بالاخره اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد و آنهم باردار شدن من از حامد بود.
پدر فرزند سومم حامد است و وقتی یک ماه پیش به او گفتم که دیگر نمیتوانم به این رابطه ادامه دهم تهدید کرد فرزندش را میرباید و با خود میبرد.
من توجهی به حرفهایش نکردم و رابطه ام را قطع کردم و حامد هم با دوستانش نقشه کشیدند و همانطور که توضیح دادم اقدام به ربایش فرزندم کردند.
شناسایی مخفیگاه
پس از اعتراف مهین کارآگاهان اداره یازدهم مخفیگاه ربایندگان را شناسایی و با همکاری سایر متهمان حامد نیز در مخفیگاهش دستگیر شد.
حامد پس از دستگیری به ارتباط پنهانی با مهین اعتراف کرد و گفت: از سالها پیش با او رابطه داشتم و حتی وقتی ازدواج کرد نیز دست از سرش برنداشتم و وقتی دیدم برای قطع رابطه مصر است تهدید کردم فرزندم را از او جدا میکنم.
ربایش کودک دو ساله، همسر مهین را با حقایق تلخی روبرو کرد و پس از تحویل طفل به مادرش مهین با اقدام همسرش برای طلاق روبرو شد. مردی که سالها به او اعتماد کرده بود و مهین در سایه این اعتماد به ارتباط شوم خود با حامد ادامه داده بود.
غروب بود و سوز سرمای اسفند به صورت عابران خسته سیلی میزد که زنی غمگین و شکسته در حالی که دست کودکش را در دست داشت خیابانها را به سمت سرنوشتی نامعلوم پشت سر میگذاشت و در آن سوی شهر مردی غمگینتر و شکستهتر به سالهای پیش رو و دو فرزندی که حالا باید به تنهایی بزرگ میکرد میاندیشید و غرور جریحه دار شدهای که او را از تشکیل زندگی مشترک و اعتماد به زنی دیگر میترساند.