- شناسه خبر : 72573
- تاریخ انتشار : 15 خرداد 1403 - 01:59
علاوه بر خوردن و نوشیدن در قهوه خانهها، این مکان ها بهعنوان محل تبادل اطلاعات فرهنگی، اجتماعی و هنری محسوب میشدند.
به گزارش شهرخوان؛ قبل از تشکیل قهوه خانه، مردان متمول در هر حرفهای در خانههای بزرگ اشرافی یکدیگر جمع میشدند، اما برخلاف آنها در جامعه کشاورزی و کارگری مکانی برای دورهمنشینی نداشتند که با تشکیل قهوهخانه، مکانی مناسب برای جمعشدن افراد از هر صنفی ایجاد شد.
اولین قهوه خانه در ایران در شهر قزوین در زمان شاه طهماسب تاسیس شد و در دوره شاه عباس این صنف در اصفهان رونق پیدا کرد و به اوج خودش رسید.
قهوه خانه محلی برای نوشیدن قهوه و خوردن غذاهایی مثل دیزی در وعدههای ناهار و شام بود، اما طولی نکشید که چای پای ثابت همه قهوهخانهها شد و جای قهوه را گرفت.
قهوهخانه در ایران براساس یک نیاز مشخص در میان مردم بهوجود آمد؛نیاز به ارتباط و گفتوگوهای جمعی.
در دوره نخست فعالیت قهوهخانهداران، این مکان پاتوق شعرا، ادبا و نویسندگان بود که با خواندن اشعار یا نوشتههایشان برای دیگران، ساعاتی را در آنجا سپری میکردند.
قهوه خانه محل دورهمی های مردم
قهوه خانه در گذشتهای نه چندان دور نهادی سنتی و اجتماعی بود که بسیاری از تعاملات و اتفاقات مهم در آن شکل میگرفت و پاتوق اندیشمندان، ادبا، سخنوران، عیاران و اصناف بود. در این مکان علاوه براینکه اخبار روز رد و بدل میشد دیدگاههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطرح آن زمان را تحلیل و بررسی میکردند.
محور قهوهخانهها در ابتدا، فرهیختگان جامعه بودند.فرهیخته در فرهنگ گذشته ما به کسی گفته میشده که قدرت داشته و علم و دانشاش را امتداد عملی و اجتماعی میداده است.مثلا کشاورز فرهیخته بوده چون با شناخت آب و هوا و خاک، دقیق مشخص میکرده این خاک، قابلیت کشت چه محصولی را، چندبار در سال دارد و… یا چوپان فرهیخته بوده زیرا پیچیدهتر و دقیقتر از هر سیستم هواشناسی، از حالت و کیفیت ابرها، وضعیت هوا را اعلام میکرده است.
دقت کنید که این یک قدرت فرهنگی و تمدنی است که در تحولات اجتماعی یک ملت به سرعت نهادسازی میکند و بالاسر این نهاد یک فرهیخته قرار میگیرد و داستان از این به بعد بهگونه دیگری رقم میخورد.
مهمتر از همه گرهگشاییهای بزرگی بود که در این پاتوقهای مردمی رخ میداد.
فرهنگ ایرانی اساسا برونگرا و اهل جمع و جماعت است.اصناف مختلف هم برای جلسات عمومی و تجمعات خود نیاز به یک فضای مناسب داشتند و این نیاز را قهوهخانه میتوانست برآورده کند.به همین جهت بود که این نهاد در عصر صفوی به سرعت شکل میگیرد و در عصر ناصری هم به اوج خود میرسد.قهوهخانه محل گعدهها و دورهمیهای مردم با انگیزههای مختلف میشود.از اخبار محله و شهر و کشور و دنیا در همین قهوهخانهها مطلع میشدند.
تصمیمات صنفی در این دورهمیها گرفته میشد.این نیاز که منجر به شکلگیری یک نهاد اجتماعی در ایران میشود، به سرعت به هنر و آداب و رسوم ملی مذهبی وارد می شود.
خط مش قهوه خانه
همه امورات در قهوه خانهها خطمشی مشخصی داشت؛ حتی خوردن و نوشیدن. اردشیرآلعوض، محقق فرهنگ عامه، درباره این آداب میگوید: «در قهوه خانه دمنوشها و سردنوشهایی داشتیم که در ساعتهای مناسب سرو میشد. همچنین یکی از غذاهایی که مردم در قهوهخانه میخوردند دیزی بود که خوردنش سازوکار خاص خودش را داشت. مثلا قهوه خانهدارها معتقد بودند کسی که میخواهد دیزی بخورد اول باید نان را خرد کند و بعد آبگوشت را روی آن بریزید تا دچار نفخ معده نشود.»
اما بعد از مدتی قهوهخانه که روزی نمادی از هنر و رسانه و فرهنگ ایرانیها بود و جامعهپردازی مردم ما را به نمایش درمیآورد، بیخاصیت شد و مشتریهایش در یک محیط غیررقابتی به سمت و سوهای دیگر رفتند و بازنده میدان این نهاد اجتماعی ایرانی شد و سرمایهای بیبدیل از کف فرهنگ و تمدن ما خارج شد. مطالعه دوران اوج و افول قهوهخانه ما را با مولفههای قدرت و ضعف حرکت تمدنی ملت ایران آشنا میسازد و نقشه ادامه مسیر ما میتواند قرار گیرد.
هنر در قهوه خانه ها
نقالها در قهوهخانه شاهنامهخوانی میکردند و خبرهای سیاسی و اجتماعی روز را میدادند. بسیاری از قهوهخانههای مهم نظیر حاجحسین شمشیری گرایشهای سیاسی داشتند و از ظلم و ستم حکومتها انتقاد میکردند. همچنین قهوهخانهها پاتوق نقاشان، خیمهشببازان و بازیگران روحوضی بود و هنرهای نمایشی مانند تعزیه درماه رمضان از افطار تا سحر مخاطبان بیشتری داشت و مداوم اجرا میشد.
اجرای نمایش از دیگر وجوه فرهنگی و اجتماعی حائز اهمیت در قهوهخانهها در زمان گذشته بود. صحنه نمایش قهوهخانهای معمولا یک سن بزرگ یا یکی دو تخت چوبی بود که در میانه قهوهخانه میگذاشتند و موضوع نمایشها هم معمولا داستانهای تاریخی، حماسی یا بزمی بود و بیشتر از داستانهای شاهنامه فردوسی یا خمسه نظامی یا از نمایشها و داستانهای کهن ایرانی همچون بیژن و منیژه، رستم و سهراب، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد تقلید میشد.
۱. نقالی: اجرای داستانهای اصلی ایرانی توسط یک هنرمند بهنام نقال. محوراصلی در این هنر، داستانهای شاهنامه است، ولی مثنوی و داستانهای کلیله و دمنه و کتابهای کهن دیگر هم نقالی میشود؛ قصههایی جذاب و برخاسته از فرهنگ ایرانی.
2. سخنوری: در شبهایماه مبارک رمضان و شهادت اهلبیت، نقالی جای خود را به سخنوری می داد. سخنوران ، مسلکی خاص نیز برای خویش داشتند و تمام ایشان درویش و سرسپردگان سلسله خاصی از متصوفه بودند که بین خود آنان به «سلسله عجم» معروف هستند.
3. نقاشی قهوه خانهای: نقاشی قهوهخانهای جزو سبکهای سنتی، آیینی و کهن نقاشی در ایران محسوب میشود.
4. تعزیه خوانی: نمایشهای قهوهخانهای درماه محرم، جای خود را به تعزیهخوانی میداد و فضای قهوهخانهها، رنگ و بوی محرم میگرفت.
5.قهوه خانه به مثابه یک رسانه: بهدلیل نبود وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون و روزنامه و سطح سواد پایین مردم و رواج فرهنگ ایرانی و انزوای فرهنگ غربی، قهوهخانه ها نقش یک رسانه قدرتمند و مردمی را داشتند. بسیاری از اخبار محله و کشور و دنیا و تحلیلهای سیاسی، در قهوهخانهها رد و بدل میشد.برخی از مجلات سیاسی – اجتماعی خوانده میشدند و مورد بحث و بررسی قرار میگرفتند.