- شناسه خبر : 9285
- تاریخ انتشار : 23 شهریور 1403 - 06:35
این با اشاره به اینکه شوهرم از بدن لخت خود عکس گرفته و در یک گروه اجتماعی منشتر می کند، می گوید: او دوست دارد لباس باز بپوشم و از من عکس بگیرد.
شهرخوان: زن 25 ساله با بیان این که در شرایط روحی و روانی وحشتناکی به سر می برم اما طلاق نیز چاره مشکلاتم نیست، درباره سرگذشت تلخ خود گفت: 11 ساله بودم که فهمیدم رفتارهای یکی از بستگان نزدیکم با من غیرطبیعی است و مرا مورد آزار و سوءاستفاده قرار می دهد.
با این حال، هیچ وقت جرأت نکردم درباره این ماجرا به کسی چیزی بگویم اگرچه این موضوع برایم غیرقابل باور بود و در هر فرصتی مورد سوءاستفاده قرار می گرفتم ولی ترس از سرزنش ها یا کتک کاری های خانواده ام مرا وادار به سکوت می کرد تا این که در ۱۲ سالگی پسر عمویم به خواستگاری ام آمد. من هم که آن زمان از عشق و علاقه و حتی زندگی مشترک چیزی نمی دانستم به این خواستگاری پاسخ مثبت دادم.
با آن که «بهروز» تحصیلات اندکی داشت ولی پدرش از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و از نظر تامین هزینه های زندگی مشکلی نداشتیم. از سوی دیگر نیز یک سال بعد از دوران نامزدی پدر بیژن یک خانه و یک دستگاه خودرو به عنوان هدیه عروسی به پسرش داد و ما زندگی مشترک خودمان را آغاز کردیم. اما در این میان من کمتر به خانه پدرم رفت و آمد می کردم که همین موضوع موجب سوءظن همسرم شده بود.
آن زمان در برابر اصرارهای همسرم ناگهان راز سیاه دوران کودکی ام را برای او فاش کردم و به او گفتم می ترسم آن جوان که از بستگان نزدیک مان است در منزل پدرم باشد و باز مرا مورد آزار قرار دهد اگرچه از آن زمان به بعد همسرم دیگر برای رفتن به منزل پدرم هیچ گاه به من اصرار نمی کرد اما این موضوع چماق تهدیدهایش شد و هر بار که با خواسته هایش مخالفت می کردم این چماق را بر سرم می کوبید و من باز هم برای جلوگیری از آبروریزی و رسوایی بزرگ تر سکوت می کردم. از سوی دیگر هنگامی که دختر دومم را باردار بودم به ماجرایی پی بردم که زندگی ام را در ورطه نابودی قرار داد. همسرم دچار انحرافات اخلاقی بود به طوری که وقتی من و فرزندم در خواب بودیم او به طرز زننده ای از اندام های مختلف بدنش عکس می گرفت و آن ها را در گروه های خاص فضای مجازی قرار می داد. در حالی که از این رفتارهای زشت و زننده او وحشت زده بودم متوجه شدم که به مصرف مواد مخدر نیز گرایش دارد.
او ابتدا همه چیز را انکار می کرد و سعی داشت این موضوع را طبیعی جلوه دهد. اما مدتی بعد نه تنها پرده از بیماری های وحشتناک و انحرافات اخلاقی خود برداشت بلکه اکنون با دستاویز قرار دادن راز دوران کودکی من، مرا نیز به پوشیدن لباس های ناهنجار و زشت مجبور می کند تا برای دوستان و بیمارانی مانند خودش در فضاهای مجازی عکس و فیلم تهیه کند و … حالا در شرایط بسیار وحشتناکی قرار گرفته ام که هیچ چاره ای برای رهایی از این وضعیت نمی یابم. از سوی دیگر نیز نمی توانم به طلاق فکر کنم چرا که در آن صورت نه تنها او برای انتقام راز مرا فاش خواهد کرد بلکه من هم مجبور می شوم به خانه پدرم بازگردم و شاید دوباره ماجراهای دوران کودکی ام به شکل حادتری ادامه یابد و …