- شناسه خبر : 76788
- تاریخ انتشار : 08 دی 1403 - 01:08
مردی که با گم شدن گواهینامه رانندگی ، مسیری زندگیش عوض شده بود، از سرگذشت خود می گوید.

تغییر مسیر زندگی با گم شدن گواهینامه رانندگی
جوان 35 ساله گفت: اولین بار ۱۸سال قبل به جرم نزاع و درگیری روانه زندان شدم و مدت ۴ ماه را پشت میله های زندان گذراندم .بعد از آزادی و گواهینامه رانندگی مسافرکشی کردم.
اما دوست داشتم در جاده ها باشم گواهینامه پایه یکم گرفتم و به حمل ونقل در جاده ها مشغول شدم.
مدتی بعد هم با دختری آشنا شدم و با وجود مخالفت های خانواده ام با او ازدواج کردم و
اما از بدشانسی چند دزد به کامیونم زد و تمامی مدارکم را با خود بردند. بخاطر نداشتن گواهینامه نتوانستم رانندگی کنم و بیکار شدم.
در آن زمان بخاطر بیکاری کنار دوستانم بود و همان موقع وبه پیشنهاد آنها ستعمال موادمخدر را با حشیش شروع کردم و دیگر به جایی رسیدم که از کنار هیچ نوع مواد مخدرصنعتی و سنتی به راحتی عبور نمی کردم مگر آن که آن مواد را تجربه کنم از شیشه و کریستال گرفته تا حشیش وگل و …!
خلاصه در آغوش تبهکاری دست وپا می زدم که پسرم به دنیا آمد و من بازهم به خاطر همین خلافکاری ها دوباره راهی زندان شدم .با آن که هنوز کمتر از ۲سال از زندگی مشترکم گذشته بود ، خبر رسید همسرم با خوردن قرص خودکشی کرده است.
آن زمان من در زندان بودم و پسرم نیز نزد مادرم بود. بعد از آن که دوران مجازاتم نمی توانستم در خانه بمانم و دوست داشتم همراه همیشگی جاده ها باشم . اما گواهینامه گم شده بود و هر چه گشتم پیدا نکردم. حتی اقدام به آگهی کردن گم شدن گواهینامه در روزنامه کردم، ولی بعدها دیگر پیگر نشدم.
چند مدتی با دوستانم بودم اما براثر رفاقت با دوستان خلافکارم باز هم مصرف مواد مخدر را ادامه دادم و دیگر نتوانستم ازدواج کنم.
حالا هم پسرم در کنار مادرم زندگی می کند و من هم که تا مقطع سوم دبیرستان درس خواندم تاکنون حدود ۶بار با جرایم مختلف دستگیر و زندانی شده ام. آخرین بار نیز به خاطر تصرف عدوانی حدود۶ماه در زندان بودم، چون خانه اجاره ای را تخلیه نمی کردم و با صاحبخانه ام درگیر شدم.
پدرم از دنیا رفته بود و من می خواستم از او برای مدتی مهلت بگیرم که موافقت نمی کرد. بعد از آن که ۶ماه قبل آزاد شدم ،بیکار بودم و شغلی نداشتم تا این که گوشی قاپی کردم و ناگهان پلیس از راه رسید و مرا که در همان محل ایستاده بودم، دستگیر کرد چراکه محله قبلی خودمان بود و من خجالت کشیدم فرارکنم!
در این شرایط پلیس مرا مورد بازرسی قرار دادند و یک کارد و مقداری شیشه از جیبم بیرون آوردند اما دوستانم آزاد شدند و من به خاطر سوابق کیفری و مواد مخدری که به همراه داشتم برای ادامه تحقیقات در اختیار نیروهای تجسس قرارگرفتم و…..