• شناسه خبر : 72470
  • تاریخ انتشار : 01 خرداد 1402 - 12:52

ماجرای پسر نوجوانی که با اعتماد به مدیر خود و یک امضا، ضامن یک سفته چند صدمیلیونی برای اجاره یک سند شد و به دردسرافتاد.

ماجرای ورود نوجوان 17 ساله به چرخه سندهای اجاره‌ای

در جریان سندهای اجاره‌ای باید شخص معتبری، گیرنده‌ سنداجاره‌ای را ضمانت کند. این را که آن فرد کارمند یا کاسب جوازدار باشد یا فردی که هیچ‌ ربطی به این داستان ندارد، همان واسطه‌هایی مشخص می‌کنند.

ماجرایی که در ادامه این قسمت خواهید خواند، تجربه عجیب یک نوجوان 17 ساله و ورود ناآگاهانه‌اش به چرخه سندهای اجاره‌ای است. این ماجرا را پدر این نوجوان که الان در دسته جوان‌ها قرار می‌گیرد، برای‌مان تعریف‌ می‌کند و اسم و رسم‌شان به رسم امانت، پیش ما محفوظ است. روایتی که در ادامه می‌خوانید یک روایت بازنویسی‌شده از مکالمه‌ بین ما و پدر همان نوجوان قصه است.

اعتمادی که کار دست پسر نوجوان داد

پسرم 17 ساله بود. با دو دوستش در یک دفتر به طور پاره‌وقت کار می‌کرد. خانمی هم در همان دفتر، مسئول آن‌ها و همسرش در زندان بود. آن خانم برای آزاد کردن همسرش به دنبال اجاره یک سند بود و در یکی از سایت‌های نیازمندی، یک سند اجاره‌ای پیدا کرد. مبلغ تعهد همسر آن خانم در آن زمان توسط دادگاه 200 میلیون تومان تعیین و آن سند هم در نهاد مربوط 250 میلیون تومان ارزش‌گذاری شده‌بود. به این‌ترتیب قاضی آن سند را می‌پذیرفت اما برای اجاره سند به تعهد نیاز بود. سند، مربوط به یک خانه‌باغ‌ روستایی در شهری دیگر و یک پیرمرد صاحب آن بود. خانم به صاحب سند و واسطه‌ای که سند را جور کرده‌بود، 4 میلیون تومان و به پیرمرد صاحب سند یک سفته 300 میلیونی داد. او به پیرمرد گفته بود، همسرم به دلیل بدهکاری در زندان است، از زندان بیرون می‌آید، حسابش را صاف می‌کند و سند را برمی‌گرداند، اما دروغ گفته بود. همان‌طور که به پسر من و دوستانش دروغ گفته و با اعتماد‌سازی از آن‌ها خواسته بود که برای کمک به او پشت آن سفته‌ها را امضا کنند و آن‌ها هم بدون خبر دادن به ما این کار را کرده بودند. یک روز در خانه بودیم که زنگ زدند. چند مامور نیروی انتظامی با حکم جلب پسرم پشت در بودند. از او درباره آن خانم و این که آیا چنین شخصی را می‌شناسد یا نه، پرسیدند. او چند سالی بود که دیگر آن‌جا کار نمی‌کرد و کلا ماجرا را فراموش کرده بود. بعد از چند سوال مشخص شد که پسرم و دوستانش پشت آن سفته 300 میلیونی را امضا کرده‌اند و پیرمرد صاحب سند وقتی خبری از سندش نمی‌شود، سفته را به اجرا می‌گذارد. ما تازه آن زمان متوجه شدیم که پسرمان پشت سفته را امضا کرده است.

میلیونی جور یک آدم دروغ‌گو را کشیدیم!

بعد از جلب پسرم در کلانتری، مجبور شدیم با صاحب سند مصالحه کنیم. چون 3 نفر دیگر (آن خانم و دو دوست دیگر پسرم) پشت سفته را امضا کرده بودند، سهم هر کدام 75 میلیون تومان می‌شد. چاره‌ای جز جورکردن آن مبلغ نداشتیم. سخت بود ولی بخشی از سهم پسرم را به صورت نقدی و بخش دیگر را به صورت قسطی‌ دادیم. آن دو نفر دیگر هم نمی‌دانم چطور از ماجرا بو برده بودند و فرار کردند. بعدها معلوم شد جرم همسر آن خانم مربوط به موادمخدر بوده است و او و همسرش تمام جزئیات این نقشه را با هم چیده بودند. آن‌ها بعد از آزادی مرد، با سند اجاره‌ای به ترکیه فرار کردند و دست ما هیچ‌وقت به آن‌ها نرسید! آن خانم به پسرم و دوستانش گفته‌بود شوهرش که از زندان بیرون بیاید حتما خوبی‌تان را جبران می‌کند و آن‌ها هم با این پیش‌زمینه ذهنی که آن خانم دفترش را می‌فروشد، به او اعتماد کرده بودند. متاسفانه چون سفته‌ها تاریخ نداشت ما حتی نتوانستیم ثابت‌کنیم که پسرمان در زمان امضای سفته و تعهد، زیر 18 سال و به اصطلاح صغیر بوده‌است و به همین دلیل عین قانون با او برخورد شد. مشاوران قوه قضاییه به ما گفتند اگر صاحب سند قبول نکند که شما سهم خودتان را بدهید، باید همه مبلغ سفته را به دادگاه بدهید تا سند پیرمرد آزاد شود، بعد خودتان از نفرات دیگر که همه‌شان فراری بودند، شکایت کنید و آن‌جا مشکل خیلی حادتر می‌شد. نمی‌دانم سرنوشت صاحب سند چه شد چون بقیه افرادی که پشت سفته را امضا کرده بودند هیچ‌وقت آفتابی نشدند. با هر زحمت و سختی که بود پول را جور کردیم وگرنه پسرمان در آن سن‌و‌سال راهی زندان می شد. خودتان بهتر می‌دانید زندان یک مسئله بود و عواقب اجتماعی که داشت یک مسئله دیگر.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

up