- شناسه خبر : 77947
- تاریخ انتشار : 02 تیر 1404 - 12:47
این روزها با مرور اخبار و دیدن سرعت حوادث و اتفاقات در کشورمان یک حس سر شدن و بی تحرکی در انسان ایجاد میشود؛ چطور به زندگی با قوت ادامه دهیم؟
نویسنده: دکتر مهدی سودآوری | روان شناس و مدرس دانشگاه
شهرخوان: در شرایط فعلی کشورمان که بعد از حملات رژیمصهیونیستی به ایران آغاز شد، تجربه احساسهایی مانند ترس، اضطراب و ناامیدی طبیعی است اما نباید اجازه دهیم این احساسات ما را از درون بشکنند. در چنین زمانهایی، حفظ آرامش و تلاش برای ادامه زندگی عادی نه فقط یک نیاز روانی، بلکه نوعی مقاومت در برابر فروپاشی است. جنگ تنها با اسلحه پیش نمیرود؛ روحیه مردم مهمترین سلاح برای ایستادگی است. در این بین، به خصوص جوانترها باید بدانند که آینده کشور به امید و تلاش آنها وابسته است. درست است که اوضاع کمی پیچیده شده است اما زندگی هنوز جریان دارد. اما در این شرایط چطور میتوان به زندگی با قوت ادامه داد و تسلیم ترس و نگرانی نشد؟
احساس نداشتن کنترل بر زندگی در این روزها
اولین حسی که در این شرایط که در حال تجربه آن هستیم، سراغ انسان میآید، نداشتن کنترل است. با مرور اخبار و دیدن سرعت حوادث و اتفاقات یک حس سر شدن و بیتحرکی در انسان ایجاد میشود. منشأ این حس بیحسی و سر شدن، ترس از ابهام و از دست دادن کنترل است. بنابراین داشتن این احساسها طبیعی است اما نحوه مواجهه با آن ها هم مهم است.
۲ واکنش رایج اما بیفایده در این مواقع
اولین واکنش آدم به این شرایط، فرار یا پنهان شدن است. فرار یعنی خود را با کارهای بی ربط مثل گیم، فیلم، موسیقی و … سرگرم کنیم و پنهان شدن یعنی خوابیدن، از خانه خارج نشدن و امثال آن ها. این دو واکنش اولیه، برای گذر از استرس شدید لحظهای مفید هستند اما در شرایط فعلی که گویا جنگ بیش از چند روز ادامه خواهد داشت، بی فایده است.
ضرورت برنامهریزی برای انجام کارهای ساده
در این شرایط تلاش برای بازگرداندن حس کنترل به زندگی بسیار مهم است. برنامهریزی برای انجام کارهای کوچک و ساده مثل ورزش، کتاب خواندن، یادگیری یک مهارت یا کمک به خانواده، میتواند نشانهای از ایستادگی باشد. اینها کارهای کوچکی هستند اما در دل بحران، معنای بزرگی دارند. انجام این کارها در ساعتهای مشخص، یک حس کنترل در فرد ایجاد میکند که برای مقابله با اضطراب بسیار مفید است.
تلاش برای ادامه زندگی عادی مهم است
تلاش در جهت ادامه زندگی عادی هم مهم است. اگرچه الان شرایط عادی نیست و جامعه در شوک به سر میبرد، بسیاری از کسب و کارها به رونق سابق نیست و بعضی مردم اولویت هزینهها را به مواد غذایی و آمادگی دفاع تخصیص دادهاند اما بههرحال زندگی هنوز جاری است.
معنایابی در بحران
نکته بعدی معنایابی در بحران است. در شرایط عادی شاید خیلیها به این مفهوم که چرا زندگی میکنیم، فکر نکنند. اما در بحران باید به این سوال اساسی فکر کرد. نقش ما در جهان هستی چیست؟ اصلا چرا به دنیا آمده ایم؟ و در ادامه چه کاری از ما برای کمک به هموطنهایمان در این شرایط ساخته است؟ شاید این هموطن صرفا خانواده خودمان باشد، شاید همسایه یا همشهری و … . مهم نیست، در این شرایط هر قدمی برای کاهش درد دیگران، یک معنا و دلیل برای ادامه زندگی به ما خواهد داد. یادمان باشد در هر شری، خیری هست. با امید به سلامتی همه هموطنهای عزیز، این شرایط هم با امید به خدا تمام خواهد شد. خود را برای آینده آماده کنیم. یادمان باشد اگر همه چیز را رها کنیم، دقیقاً همان چیزی اتفاق میافتد که دشمن میخواهد: از هم پاشیدن جامعه. پس باید تا جایی که ممکن است، ساختار عادی زندگی را حفظ کنیم. همین «عادی بودن»، خودش یک مبارزه است؛ یک مبارزه برای زنده ماندن، برای حفظ امید و برای ساختن آیندهای بهتر بعد از جنگ.