- شناسه خبر : 76852
- تاریخ انتشار : 20 دی 1403 - 01:18
گفتوگو با یک پژوهشگر حوزه شهرسازی، درباره اهمیت هویت شهری و جایگاه آن در بهبود سبک زندگی شهروندان.

هویت شهری و جایگاه آن در بهبود سبک زندگی
نویسنده: علیرضا کاردار
به گزارش شهرخوان، روزگاری وقتی تصویر گوشهای از یک شهر را میدیدیم، میتوانستیم حدس بزنیم مربوط به کدام شهر است. شهرها هویت داشتند؛ بهخصوص بافت تاریخی که چیزی شبیه حافظه شهر محسوب میشود و بدون توجه و زنده کردن آن، انگار شهرها درگیر فراموشی هستند و هر روز به شکلی درمیآیند. حال و هوای شهر هم که روی شهروندان اثر میگذارد؛ طوریکه گاهی چون نمیدانند جایی که زندگی میکنند چطور بوده، پس نمیدانند ابعاد مختلف زندگی امروزشان چگونه باید باشد و عجیب نیست گوشهگوشه شهرها پر شده از ساختمانهای بدقیافهای که خودشان را به شهر و شهروندان تحمیل میکنند. در جستوجوی چرایی این موضوع و ابعاد آن سراغ یک کارشناس حوزه شهرسازی رفتیم که دغدغههای مهمی در زمینه هویت شهری و بهویژه بافت تاریخی شهرها دارد. سروش باغبان فردوس، مهندسی اهل مشهد است که دل در گرو شهرها دارد. او در سال ۸۴ در رشته شهرسازی در مقطع کارشناسی دانشگاه فردوسی به تحصیل پرداخت. سپس در ایتالیا در زمینه طراحی سیاست شهری ادامه تحصیل داد و هم اکنون دانشجوی دکترای برنامهریزی شهری است. آقای باغبان با سالها سابقه در حوزه پروژههای اجرایی، طرحهای پژوهشی، فعالیتهای داوطلبانه و تدریس، اکنون به عنوان متخصص شهری فعال در یک اکوسیستم نوآوری و شهر هوشمند، خلق ارزشهای اقتصادی شهری و تسهیلگری در بافتهای ناکارآمد شهری مشغول فعالیت است. با او درباره تجربه شهر، گردشگری شهری، بافتهای تاریخی و هویت شهری صحبت کردیم.
فاجعه در کمین بافت قدیمی شهرها
هویت شهری چیست؟ با این پرسش سر صحبت را با آقای باغبان باز میکنیم. او ابتدا درباره تصمیمش برای کار در حوزه شهری چنین میگوید: «از قبل به این موضوع علاقه داشتم و با رشته شهرسازی از فضای فعالیت در حیطه معماری آشنا بودم. این رشته در دانشگاه شاخههای مختلفی دارد و خیلی متفاوت است. هر چه در این رشته پیشرفتم به موضوع شهر بیشتر علاقهمند شدم. ولی از همان ابتدا میدیدم درسهایی که به صورت تئوری در دانشگاه تدریس میشود با آن چیزی که روی زمین اجرا میشود، چقدر تفاوت دارد. در دانشگاه درباره کیفیتهایی از فضای شهری صحبت میکنیم که در عمل فاصله زیادی با این کيفيتها داریم. از سال ۸۵ بود که در بافت اطراف حرم مشغول کار شدم. به عنوان دانشجویی که به من کار سپرده بودند، مسئولیتی به عنوان نماینده دفتر محلی در بافت طبرسی داشتم. آنجا بود که دیدیم چه اتفاقی دارد برای آن بافتها میافتد! سال ۸۶ هنوز خیلی از بافت اطراف حرم سالم بود. آن موقع بود که فهمیدم چیزی که در خیابان و بین مردم داریم، با آن نقشه توسعه شهری که در شهرداری و وزارت راه و شهرسازی تصویب میشود، چقدر متفاوت است.»
توسعه شهری؛ وقتی الگوها نیاز به بازنگری دارند
آقای باغبان با انتقاد از تخریب بدون برنامه بافت قدیمی شهرها میگوید: «من مسئول این شده بودم که برای مطالعات اقتصادی خوراک تهیه کنم و وضع موجود کسبوکارهای منطقه را با شاخصهایی همچون میزان درآمد، نوعفعالیتها، متراژ مورد نیاز و … بشناسم. در ۲۱ ،۲۲ سالگی در آن بافت کنار مردم قدم میزدم و میفهمیدم که کار ما چقدر مهم است. فقط کافی بود بروی در آن مجتمع تجاری نوساز که قبل از تهیه طرحهای آن زمان دور میدان طبرسی ساخته شده بود، با مغازههای کوچه و خیابانی که سقفهای بیشتر آنها ایرانیت بود و سر و ظاهری نداشتند. میدیدی که مغازهدارها با پرداخت یک پنجم پول اجاره همان مغازه حاضر نبودند تا به مجتمع تجاری بروند. این به اقتصادشان برمیگشت. نشان میداد الگویی که در اطراف حرم کار میکند الگوی تجاری خطی است. در حالی که مجتمع تجاری به این صورت است که شما را میفرستد داخل و یک سیرکولاسیون ایجاد میکند تا همه مغازههایش را ببینی. این الگوی خرید زائران نیست و الگوی تجاری اطراف حرم خطی است. یعنی قدمزدن و خرید کردن از فروشگاهها که خب کسی به قصد خرید از «شاپینگ مال» (مجتمع تجاری) به آن منطقه نمیآید. این که بیاییم و بگوییم اینجاها خراب و فرسوده است و این مغازهها را ببریم در شاپینگ مالهای بزرگ، اشتباه است.»
نظم ارگانیک در طرحهای توسعه شهری فراموش میشود
تبدیل بافت قدیمی شهرها به نقاط مدرن، همیشه مفید نیست. باغبان در ادامه میگوید: «در آن پروژه متوجه شدیم اگر مجتمعهای تجاری جداره فعالی داشته باشند، مغازههای داخلیضرر میکنند و مخاطب ندارند. اگر هم مناسبات معماری مجتمع تجاری براساس سیرکولاسیون حداکثری مخاطب باشد، جدارهای سلب و بیروح در خیابان میسازد. این یک تضاد اساسی است. حالا ما میخواهیم این مردم را به مرکز تجاری هدایت کنیم. در حالی که در بافت ارگانیک پیرامون حرم میدیدیم مناسبات فراوانی وجود دارد که از دید متخصصان پنهان مانده است. به عنوان مثال یک مغازه که از بین چند مغازه مشابه یک پله بالاتر از خیابان است، تا ۲۰ درصد اجاره کمتری دارد، چون پاخور آن مغازه کمتر است. یا اینکه چیدمان دکور سمت حرکت به سوی حضرت (حرم) متفاوت از سمت دیگر است. الگوهای خرید زائر در مسیر زیارت و بازگشت از زیارت متفاوت است و نحوه هدایت آن ها از سمت حرم بر قیمت و رونق مغازهها تاثیر میگذارد. همچنین سمت آفتابگیر خیابان، نحوه هدایت زائر از طریق تابلوها و هزاران جزئیات و پارامتر دیگر در نوع کسبوکارها، میزان اجاره، ساعات کاری و … تاثیر میگذارد. » او که اعتقاد دارد از پشت میز و روی نقشه نمیتوان برای یک محله و شهر تصمیم گرفت، ادامه میدهد: «از دیگر تصورات غلطی که تفکر مهندسی دارد این است که دستفروشها الزاما مانع کسب و کار تجاریها و مغازهدارها هستند. درحالی که آنجا یک شبکه شناخته شده از دستفروشها و مغازهدارها بود که حدودا ۱۲۰ دستفروش با ۱۸۰ تا مغازه بودند که جنس آنها را میفروختند. درواقع به رسمیت نشناختن همه این الگوها را میدیدیم. ولی یک شهرساز یا یک مهندس معمار یا یک مدیر که از روی نقشه دوبعدی بدون در نظر گرفتن جزئیات خط میکشد، به راحتی یک مسیر را چندین متر جابه جا میکند، بدون آنکه بداند چطور یک نظم کهن را بر هم میزند و زندگی آدمها را از بین میبرد.»
از گذشته و دیگران درس بگیریم
این کارشناس شهرسازی در اهمیت شناخت شهر میگوید: «باید به این درک برسیم که در زندگی یک نظم ارگانیک بین فضاها وجود دارد. ما قرار نیست بیاییم خط بکشیم و بگوییم آنجا باید زندگی کنی، اینجا کار کنی و اینگونه که من دیکته میکنم رفتار کنی. نوع خاطرهسازی خیلی مهم است. این که مردم بتوانند همدیگر را ببینند. فضای شهری رابطه مستقیم با رواداری دارد، با دموکراتیکتر بودن آدمها، مهربانتر بودن آنها و ارتباط بین نسلی. در دنیا درحال کار هستند که فضای شهریشان را گسترش بدهند، ما کاملا ضد آن حرکت میکنیم.» او معتقد است که نباید آزمودههای قبلی و تجربههای کشورهای دیگر را دوباره خودمان بیازماییم. در همین زمینه خاطرهای از دوران تحصیل و برخورد استادان خارجی را بیان میکند: «وقتی من به ایتالیا رفته بودم، در کنار کار و درسم، به دیدن شهرهای دیگر هم میرفتم. سعی کردم اروپا را ببینم و تجربه کسب کنم. به هرحال ما سعی میکنیم به علم روز برسیم. دیدم آنها تجربیاتی داشتند در مثلا ۱۰۰ سال گذشته، ۷۰ سال پیش که ما داریم آن تجربهها را تکرار میکنیم. یکی از استادهای ما برای تکلیف درسش گفت هرکسی از کشورش یک تجربه موفق یا ناموفق ارائه دهد. من طرح بافت اطراف حرم را در آن زمان که هنوز کاملا اجرا نشده بود، به عنوان یک نمونه بد بردم. یکی از استادان باور نداشت که این یک طرح واقعی است و گفت بدتر از این نمیشود. استاد دیگر مرا به قهوه دعوت کرد و در حال دلداری دادن به من گفت اتفاقا این ارائه خیلی خوب بود. باید ما هم یک وقتهایی بفهمیم که برنگردیم به اشتباهات ۱۰۰ سال پیشمان.»
نظر مردم، راهگشای مسائل شهری
گروه آقای باغبان در شهرهای مختلف کشور کار کرده است. او میگوید: «وقتی وارد شهری میشویم، واقعا عاشق آن شهر میشویم. باید آن شهر را لمس کنی، با تمام زشتیها و زیباییهایش. در بازارش قدم بزنی، با مردم همکلام شوی و نبض شهر را لمس کنی. برای شناخت بهتر و نظاممند شهر یک پلتفرم مشارکتی خلق کردیم که در آن یک فرایند مسئلهیابی، دارایی سنجی و حل مسئله مشارکتی با مردم را انجام میدهیم. با این مجموعه رویدادهای مشارکتی فاصله بین مدیریت شهری با مردم را کم میکنیم و از دل جامعه مسائل و ظرفیتهای شهر را میشناسیم. اولین بار مردمشهر را در رضوانشهر گیلان برگزار کردیم. شهردار این شهر به دنبال شناخت بهتر اولویتهای محلهها بود و میگفت من نمیدانم در محلاتم باید چه کار کنم و به اندازه کافی اطلاعات ندارم. پیش از آن با معتمدان محلی مشورت کردیم و اطلاعات گرفتیم. در این رویداد در یک روز خاص در یکی از مدارس یا مساجد یا وسط پارک میز چیده میشود و مردم میآیند. اعضای شورای شهر، شهردار و مسئولین شهرداری و مردم محله در گروههای مختلف سر یک میز مینشینند. مسائلشان را مطرح میکنند و روی نقشه علامتگذاری میکنند. به عنوان مثال در آسفالت یک محله چاله و آبگرفتگی زیادی وجود دارد، در دیگر محله زباله به موقع جمع نمیشود. اول همه غر میزنند و ناراحت هستند، ولی با گذشت زمان که احساس شنیدهشدن دارند، غر زدن تمام و خلاقیت شروع میشود. مسائل واکاوی میشود، نقش همه بازیگران در آن مشخص میشود. مردم علاوه بر وظایف شهرداری با تکلیف خود هم آشنا میشوند. این فرایند هم به تقویت سرمایه اجتماعی مدیریت شهری کمک میکند، هم مردم را آگاه میکند و همزمان نقشه راه توسعه محلات شهر بر مبنای نظرات مردم را مشخص میکند.البته همه این مسائل از نگاه کارشناسی هم تحلیل میشود و برايند آن در قالب برنامه مشخص به برنامه عملیاتی شهرداری تبدیل میشود».
برندسازی و توسعه دارایی مبنا
این پژوهشگر جوان میگوید ما معتقدیم که هر شهر یا روستا سرشار از ظرفیتها، توانمندیها و انسان های خلاق و اثرگذار است. بناهای شاخص تاریخی، درختان و گیاهان منحصربه فرد، روایتها و داستانهای مردان و زنان خردمند، هنرمندان و افراد سرشناس، گروههای فعال، خوراک، صنایع دستی، چشماندازهای طبیعی و مجموعهای از تجربههای منحصر به فرد است. ما با شناسایی نظاممند این داراییها برندسازی شهر را کلید میزنیم و استراتژیهای ترویج برند شهر را بر مبنای هویت و مزایای رقابتی آن تدوین میکنیم. به عنوان مثال رضوانشهر خاستگاه قدیمیترین ژنوم اسب کاسپین است. موقعیت جغرافیایی آن دسترسی ۱۰دقیقهای به جنگل، جلگه، دریا و کوه را فراهم میکند و تنوع محصولات روستایی آن در حوزه خوراک و صنایع دستی منحصر به فرد است. برنامههای علمی مرتبط با اسب کاسپین، تورها و خلق تجربههای مرتبط با آن، ایجاد یک بازار محلی خلاق که محلی برای نمایش و فروش خوراک منحصر به فرد روستاهای تالش و گیلک است، هم به جذابیت این شهر و سرآمد شدن آن در میان دیگر شهرهای ساحلی کمک میکند و هم جامعه روستایی را بر مبنای داشتههای خود توانمند میکند. در حالی که در بندرکیاشهر گیلان با شعار «تاریخ خاویار خزر» میتوان گردشگران را برای بازدید از بزرگ ترین سایت تاریخی شیلات ایران با ۱۳ اثر ثبتی دعوت کرد و طبیعتگردان را برای دیدن پارک ملی بوجاق برد که دلتای سفیدرود کهن است و بکرترین خط ساحلی دریای کاسپین در ایران را دارد. با تکیه بر این داراییهاست که میتوان اقدامهای عمرانی، توسعه کسبوکارها، دیپلماسی شهری، برنامههای فرهنگی، رویدادهای ورزشی و تبلیغات محیطی و مجازی را همراستا کرد. با این فرایند دیگر گردشگری انبوه که مخرب و با جامعه محلی در ستیز و تضاد است،به حداقل میرسد و گردشگری مسئولانه و هدفمند جای آن را میگیرد.
نوآوری اجتماعی، مسیر جدید در توسعه پایدار شهری
در پایان، سروش باغبان تأکید میکند که نوآوری، کلید توسعه پایدار شهری است. او میگوید: «برای شکلگیری یک جامعه پیشرفته، نوآوری باید به شکلی تدریجی و با همراهی جامعه محلی شکل بگیرد. این رویکرد به ایجاد محصول و خدماتی متفاوت در هر زمینه منجر میشود؛ خانههای خلاق، کارخانههای نوآوری، آموزشهای نوآورانه توسعه کسبوکارهای محلی و رویدادهای همآفرینی ازابزارهایی هستند که زیرساخت رشد ارگانیک مبتنی بر برند یک شهر را فراهم میکنند. این مسیر را در شهرهای مختلف ایران از جمله ملایر، شهرهای ساحلی شمال کشور، بندر کنگ، جزیره قشم و سواحل مکران آزمایش کردیم، بازخورد گرفتیم و بهبود دادیم. هرچند میزان موفقیت این فرایندها به مشارکت جامعه محلی و همراهی مسئولین بستگی دارد، اما جایزه ملی نوآوری اجتماعی «جانا» که به فعالیتهای تیم ما تعلق گرفت، تأییدی برصحت و سلامت این مسیر است. این موفقیت نشان میدهد که تنها از طریق همراهی و مشارکت افراد خلاق از دل جامعه محلی، میتوان به توسعه پایدار و راهحلهای نوآورانه دست یافت».

Urban identity and its place in improving lifestyle